الف : وارد شدن دین اسلام به چین
چین یکی از چهار تمدن باستانی در جهان است، توسعه فرهنگ ملی چین دارای سابقه ای طولانی و مفهوم غنی است. با این حال، هنگامی که مردم به ویژگیهای تاریخی تجسم یافته در مؤلفه های فرهنگ سنتی چین نگاه می کنند، آنها اغلب آن را با ترکیب "آمیختن آموزه های کنفوسیوس، بودیسم و تائوئیسم" خلاصه کردند، و خدمات اسلام در فرهنگ ملی چین را نادیده گرفتند.
از سال ۶۶۱، اسلام وارد امپراتوری عرب شد و پس از سلسله امویان و عباس، در سراسر آسیا، آفریقا و اروپا، اسلام به دین غالب سلسله تبدیل شد. به ویژه، گسترش موفقیت آمیز اسلام در ایران و منطقه آسیای میانه آن مقدمه ای برای ورود اسلام به چین است. از آنجا که این مناطق تنها مکانهایی است که "جاده ابریشم" در راه است، اسلام با تجارت دوستانه بین چین و عرب همراه است و در امتداد "جاده ابریشم" به چین وارد شده است. از طرف دیگر، بیشتر گروه های قومی در آسیای میانه متعلق به صلاحیت دولت چین در دوره سلسله سوئی (Sui) و تانگ هستند، و آنها با چین روابط نزدیکی دارند. اسلامی سازی در این مناطق مقدمه ای برای وارد شدن اسلام به سرزمین چین است، و برای ورود اسلام به چین پایه گذاری کرد.
پس از ورود اسلام به چین، به تدریج با فرهنگ ایدئولوژیک چین ادغام شد و به یک نوع اسلام منحصر به فرد چینی تبدیل شده است و اسلام به سبک چینی را به بخش ضروری از فرهنگ سنتی چین تبدیل کرد. در سلسله مینگ، فرهنگ اسلامی عمیقاً با فرهنگ سنتی کنفوسیوس چینی یکپارچه شده بود. مسلمانان اقلیتهای قومی در سرزمین داخل چین به طور کلی لباس چینی پوشیده بودند و با زبان چینی صحبت کرده بودند. دین سلام در جامعه چین ادغام شده و ریشه گیر شده است. در سلسله چینگ، روشنفکران مسلمان به تبلیغ "تفسیر اسلام با توسط کنفوسیوس" پرداختند و محتوای تفسیر شامل جنبه های فلسفی، اخلاقی و زندگی بودند و آنها معتقد بودند که راه صحیح همین "وفاداری به خدا، وفادار به پادشاه و پدر" است. سازگار و هماهنگی بیت فرهنگ اسلامی و دکترین کنفوسیوس به اوج تاریخی رسید.
ب : ضرورت چینی سازی اسلام
پس از ورود اسلام به چین، با مشکل بقای خود روبرو شد. در تاریخ چین، "دلیل عدم شناخته شدن برخی مذاهب یا فرقه های خارجی این است که آنها نمی توانند نیازهای خاصی از فرهنگ چینی را تا حدی برآورده کنند، و آنها نمی توانند چیزی قابل قبول برای فرهنگ چینی ارائه دهند". در آگاهی مذهبی مردم عام چین و مسلمانان تفاوت زیادی وجود دارد. چینی ها به خدایان واقعی توجه می کنند که با زندگی واقعی رابطه نزدیکی دارند مانند خدای ثروت، خدای درب و به خدای پنهانی عادت نمی کنند. چینی های سنتی به بهبود زندگی در دنیا توجه می کنند، و توجه زیادی به تسکین دنیای معنوی نمی کنند؛ پرستش خدایان این است که از خدایان بخواهند برای حل مشکلات معیشت مردم، رفع مشکلات و معضلات، درمان بیماری ها، از بین بردن شرها، شکوفا کردن مردم، شکوفایی در غلات و بسیار مفید بودن برای آنها استفاده کنند. اما ایمان اسلامی پاک و خالص است و به یکتای پروردگار اعتراف کرده است. اسلام بدون حکومت محلی در چین گسترش یافته و همچنین در فرهنگهای مختلف قرار گرفته، این باعث شده که اکثر مردم در مورد اسلام غیر قابل درک، بدگمان و نپذیرفتن شده است، وضعیت اسلام بسیار سخت است. در چنین محیطی، اسلام اگر بخواهد خصوصیات کامل خود را حفظ کند و زنده بماند و توسعه باید، تنها راه این است که باید عناصر فرهنگ سنتی چینی را جذب کند و به فرهنگ دینی قابل قبول برای جامعه چین تبدیل کند.
پ : اسلام و کنفوسیونیسم
دانشمندان مسلمان در سلسله های مینگ و چینگ شناختن خود و دیگران را در روند تفسیر اسلام توسط دکترین کنفوسیوس انجام می کردند. آنها بسیاری از آثار کلاسیک های کنفوسیوس را در خواندن و مطالعه کلاسیک های اسلامی خوانده اند، و درک عمیقی از کنفوسیوسیسم دارند. این دانشمندان را به عنوان " استاد زبان چینی و عربی" می نامند. آنها هم از علم و دانش های خاورمیانه ماهر بودند و هم از آثار کنفوسیوس مطالعه و بررسی کردند، آنها حتی علمای مذهبی بودیسم، تائوئیسم، اسلام و کنفوسیوس بودند. آنها کبت اسلامی را به زبان چینی ترجمه و تفسیر کردند و سپس با کتب کنفوسیوس مقایسه کردند و بعد نتیجه گرفتند که منشأ کنفوسیوس و اسلام یکی است و در ابتدا اختلاف وجود نداشتند.
ایده اصلی اسلام هستی شناسی خداوند است. محققان اسلامی چینی "تئوری تاجی" فیلسوفان سلسله سونگ و مینگ را با دکترین اسلام ترکیب کرده و تئوری اساسی اسلام تئوری یکتای خداوند" را مطرح کرده و هسته اصلی نظام فلسفه اسلامی را با ویژگیهای چینی بنا کرده اند. دانشمند آقای وانگ دی یو (Wang dai yu) آموزه ایدئولوژیک "یک" تاجی (Tai ji) و ووجی (Wu ji) را جذب و اصلاح کرد و "تئوری منشأ جهان" را مطرح کرد. وی در کتاب خود «دانشگاه چینگ ژین» و «تفسیر دین واقعی» معتقد است که آسمان و زمین، موجودات جهان و انسان آفرینش خدا هستند. ترتیب که خداوند عالم را بوجود آورده این است: خداوند – ووجی و تاجی- یین و یانگ (Yin yang) – آسمان و زمین (خورشید، ماه و ستاره ها) – چهار عناصر (باد، آتش، آب و هوا) – انسان و موجودات جهان. مفهوم روند تولید از "خداوند یکتا " تا "ووجی و تاجی"مختص اسلام است. آقای وانگ دی یو در کتاب خود «تفسیر دین واقعی» معتقد است که خدا یک است و تاجی و ووجی واسطه بین خدا و موجودات است، خداوند بنیادی تاجی و ووجی و مفهوم مطلق جهان است. این اساساً با نظریه پیدایش کیهانی (theory of Cosmic genesis) سلسله سونگ و مینگ یعنی وو جی (تایجی) - یین یانگ - پنج عنصر - انسان و موجودات جهان موافق است. از این ترتیب، از اعتقاد اسلامی پایبندی کرده و در عین حال کنفوسیونیسم را نیز جذب و اصلاح کرده است، از طریق این روش "نظریۀ منشأ جهان (The origin of the universe)" بی نظیر را تشکیل داده است.
محققان در اوایل دوره سلسله چینگ، در زمینه تحقیقات فرهنگ سنتی اسلامی، در مورد رابطه "پنج عمل" اسلام و "پنج فضیلت" در فرهنگ سنتی چینی بحث کرده اند. دانشمند سلسله چینگ و نماینده فرهنگ سنتی اسلامی چین آقای لئو جی (Liu zhi) کتاب معروف خود "تفسیر پنج عمل (یعنی فروع دین اسلام)"گفت: "در ذات طبیعت انسانی، پنج فضیلت وجود دارد، یعنی: خیرخواهی، عدالت، ادب، خرد و ایمان. این پنج فضیلت به همین دلیل است که مردم می توانند در جهان عادلانه باشند. این فضیلت ها باید معتدل باشند، اگر یکی از آنها به راه انحراف رفته باشد، آنها راه درست خود را از دست می دهند. پنج عمل (فروع دین) یعنی خواندن قرآن، خواندن نماز، روزه گرفتن، دادن زکات و رفتن حج، برای نجات پنج فضلیت و تعدیل آن استفاده می شد. اخلاق کنفوسیایی با "ایمان" به عنوان هسته اصلی روح فرهنگ چینی و پایه و اساس ساخت و ساز اخلاق است، و هم چنین پایه و اساس ثبات اجتماعی بوده است. مفهوم اصلی فرهنگ چین "خیرخواهی، عدالت، ادب، خرد و ایمان" بدون شک ارزش جهانی دارد. آقای وانگ دی یو اندیشه پنج فضلیت را برای تفسیر پنچ عمل (فروع دین) دین اسلام استفاده کرد، "خواندن قرآن" برابر "خیرخواهی" پنج فضلیت است، "زکات دادن" برابر "عدالت" است، "نماز خواندن" برابر "ادب" است، "روزه گرفتن" برابر "خرد" است و "حج رفتن" برابر" ایمان" است. در قرآن نیز آمده است: "ای رسول ما آنچه را که از کتاب آسمانی قرآن بر تو وحی شد بر خلق تلاوت کن و نماز را (که بزرگ عبادت خداست) بجای آر که همانا نماز است که اهل نماز را هر کار زشت و منمکر باز میدارد (و روح را از هر آلایس و کدورت عالم پاک میگرداند) و همانا ذکر خدا بزرگتر (و برتر از خد ندیشۀ خلق) است و خدا بهر چه (برای خشنودی او و به یاد او) کنید آگاهست (و اجر آن را عظیم عطا خواهد کرد)".
در دوران سلسله مینگ و چینگ، علمای اسلام با مفاهیم اخلاقی کنفوسیوس "سه راهنمایی اصلی و پنج فضلیت دائمی"[۱] درآمیختند و درک خود را انجام دادند و سپس"پنج اخلاق" را مطرح کردند. "پنچ اخلاق" که تعالیمات کنفوسیوس است، اشاره به این است: وفاداری بین پادشاه و وزیر، لطف بین پدر و فرزند، اختلاف بین شوهر و زن، نظم و ترتیب بین جوان و پیر، اعتماد بین دوستان. علمای اسلام معتقدند که "پنچ اخلاق" به اندازه"پنج عمل اسلام" مهم است و آنها روابط بیرون و درون هستند. آنها معتقدند که سه کار صحیح انسان در این دنیا این است: "اطاعت از خداوند، فرمانبرداری از پادشاه و مطیع بودن از خویشاوندان"؛ اگر هر کسی از این سه کار نقض کردند، حتما بی وفا از پادشاه، بی ادب از دوستان و بی احترام از والدین هستند. در مورد رابطه بین اطاعت از خداوند و فرمانبرداری از پادشاه آقای لی جی این طوری توضیح داد: "پادشاه، سایه خداوند است، وفادار به پادشاه همین وفادار به خداوند است". بنابراین، اطاعت از خداوند باید پایداری به خواندن قرآن، خواندن نماز، روزه گرفتن، زکات دادن و حج رفتن است؛ فرمانبرداری از پادشاه و مطیع بودن از خویشاوندان باید تمام تلاش خود را برای حفظ نظم اجتماعی "پنج اخلاق" یعنی بین پادشاه و وزیر، پدر و فرزند، بین برادران، شوهر و زن، بین دوستان انجام دهد.
نتیجه گیری:
در چین، به عنوان یک فرهنگ خارجی، اسلام فقط می تواند خود را متناسب با فضای فرهنگی کلی چین تطبیق دهد. تطبیق و سازگار، نه به معنای کنار گذاشتن ماهیت خود و منطبق غیر منطقی با جامعه چین است، بلکه جذب عناصر فرهنگ سنتی چین و ادغام آنها برای تسهیل هماهنگی با جامعه چین و جهت توسعه تاریخی آن است.
اسلام به فرض ایمان تکتا، وفاداری و تقوی کنفوسیوس را با خود ادغام کرد و مجموعه ای از هنجارهای اخلاقی را برقرار کرد و با اخلاق جامعه فئودالی چین مکمل یکدیگر را انجام داد. اسلام از استفاده از "پنج عمل (فروع)" مذهبی برای پرورش "پنج فضیلت" جامعه حمایت می کند و ارزش هسته ای فرهنگ سنتی چینی را که منطبق با ارزش های جهانی جهان است، شامل کرد. این با مفهوم فرهنگ پیشرفته سوسیالیستی چین مطابقت دارد و باید به ویژگی های اصلی"تناسب آن با جامعه سوسیالیستی" توجه کاقی شود.
امروز ما از فرصت تاریخی جوانسازی بزرگ ملت چین استفاده کرده ایم و باید از تاریخ درس عبرت بگیریم و وضعیت نادر وحدت ملی، توسعه اقتصادی، هماهنگی اجتماعی و وحدت ملی را گرامی بداریم. ما باید از فرصت "یک کمربند و یک جاده" استفاده کنیم تا تمدن اسلامی و تمدن چین دست به دست دهند و تلاش کنیم تا یکپارچه سازی عمیق اسلام و فرهنگ چینی مبتنی بر کنفوسیسیسم، بودیسم و تائوئیسم را ترویج کنیم و سیستم "اسلام شناسی" با ویژگی های چینی را شکل دهیم.
مآخذ:
۱ – یو ژین گوی (Yu zhen gui): «آثار منتخب تاریخ اسلام چین»، پکن، انتشارات فرهنگ مذهبی، ۲۰۱۹.۱۱ LSBN ۹۸۷-۷-۸۰۲۵۴-۱۳۱-۳
۲ – هان زینگ (Han xing): «مطالعه و بررسی عمومی درباره فرهنگ چینی»، انتشارات دانشگاه تربیت معلم پکن، ۲۰۱۷.۵، LSBN ۹۷۸-۷-۳۰۳-۱۸۳۸۳-۸
۳ – لو دا جی (lu da ji): «تفسیر جدید از دینی شناسی»، پکن، انتشارات علوم اجتماعی چین، ۲۰۱۰.۹، LSBN ۹۸۷-۷-۵۰۰۴-۲۳۴۳-۰
نویسنده: ما مینگ (Ma ming)
منبع : "آنلاین انجمن اسلامی چین"، ۲۳ / ۰۹ / ۲۰۱۹
[۱] - سه رانمایی اصلی : فرمانروا تابع را راهنمایی می کند، پدر فرزند را راهنمایی می کند، و شوهر رن را راهنمایی می کند؛ و پنج فضلیت دائمی : خیرخواهی، عدالت، ادب، عقل و وفاداری. اینها معیار اخلاقی در تعالیم کنفوسیوس بوده است.
نظر شما